فَاعتَبِروا

ساخت وبلاگ

و سلام

زندگی و آنچه در زندگی برایم اتفاق می افتد را اگر بخواهم مکتوب کنم و در این وبلاگ بنگارم و بعد مرورش کنم می بینم که در نهایت چند حس و حال خاص و البت تکراری بیش ندارد. یعنی شاید مصادیق فرق کند ولی در نهایت این منم که کوکَم، این منم که لِهَم، این منم که کَبکَم خروس می خواند و باز این منم که کشتی هایم غرق شده. منظورم لوپ و تکرار به معنی بی هدفی نیست. منظورم نهایت احساساتم است که چند حالت بیشتر نیست و این احساسات تکراری شده اند.

و اما خواندم که در قرآن خداوند می فرماید قصه بسیاری از پیامبران را برایت گفتیم و بعد می گوید قصه بسیاری را هم نگفتیم و بعد در تفسیرش می نویسند که نیاز به این همه تفصیل نیست، چند مثال و چند نمونه برای عبرت گرفتن آدمی کافیست. و جای دیگر می گوید نه می شود همه تاریخ را فراگرفت و نه اصلا لازم است، آنچه فرا گرفتی را مایه عبرت بشمر و آنچه لازم است برگیر و برو. لذا فَاعتَبِروا یا اولِی الاَبصار (یه ذره آیه گفتم، بقیه اش تفسیر بود و بیشترش لحن خودم، لذا حمل بر التقاط نکن خواننده ی جان)

خب در این فرصت از دولت تدبیر و امید و سال پایانی خدمتش بنویسم که بماند یادگاری و یک بار ۴ سال دیگر و یک بار ۸ سال دیگر بیایم و بخوانم که چه بود و چه شد و پند گیرم. این اواخر حرف و حدیث درمورد جناب حسن روحانی رئیس جمهور کنونی کشور بسیار است و جوک و تکیه و کنایه های بسیار و صد البت هزاران فحش و ناسزا به صورت روزلنه و ساعتی حواله جنابشان شده و اجدادشان را نیز بی بهره نمی گذارند.

غرضم از نوشتن از رئیس دولت چیست؟ به خاطر اینکه چندی پیش وقتی داشتم مطالب قبلی وبلاگ هایم را به اینجا منتقل می کردم چشمم به مطلبی خورد که تاریخ آن با اواخر دولت محمود احمدی نژاد یکی بود و آنجا نوشته بودم از نارضایتی مردم و فحش و لعن و نفرین به جناب محمود و اجداد گرامی اش، آنجا هم گمانم قیمت ها چند برابر شده بود و دلار و ارز سر به فلک کشیده بود و هر کسی با کلمات قصاری، رئیس دولت وقت را مورد تفقد قرار می داد تا آنجا که وقتی مشتری جان در محل کسبمان عکس رئیس جمهور محبوب را می دید داغ دلش تازه و فحش و ناسزایی جانانه به ساحتشان تقدیم و ما را دعوت به حذف آن تمثال می نمود (بماند که ما از روی غرض و مرض، حتی تا چند سال بعد از دولت فخیمه شان نیز عکسشان را از روی دیوار برنداشتیم)

القصه؛ می نویسم که اگر ماندم یادم بماند. امروز ۲۲ مهر ۹۹ است، دلار به ۳۰ هزار تومان و سکه به ۱۴ تا ۱۵ میلیون رسیده است، خودروها هم افزایش شدید داشته اند، دو سال پیش پزو ۲۰۶ حدود ۳۵ میلیون بود، تازگی ۱۳۰ تا ۱۴۰ میلیون شرکت می فروشد و ۲۶۰ تا ۲۷۰ میلیون در بازار آزاد است؛ بنزین را پارسال در صبح جمعه ای سهمیه بندی کردند و شد با کارت لیتری ۱۵۰۰ و آزاد ۳۰۰۰ که بعدش حوادثی به نام حوادث آبان پیش امد و درگیری ها در شهرها شد و اعتراضات بسیار، چرا که قبلش بنزین ۷۰۰ تومان بود. پوشک بزرگ قبل تولد آیه ۳۰هزار بود یک هو دو سال پیش دو برابر شد و به ۶۰ رسید بعد دو ماه پیش ۷۰ و بعد ۸۰ و الان ۹۵ و می گویند تا ۱۰۰ و ۱۱۰ هزار تومان می رسد، بورس از اواخر اسفند ۹۸ رشد خفنی داشت تا حدود برج ۳ و ۴ و حتی فکر کنم اواخر مرداد (امان از کم حافظگی ما ملت همیشه در صحنه) و سودهای ۱۰۰ و ۲۰۰ درصدی نصیب اهالی بازار سرمایه می شد، رئیس جمهور هم حمایت کرد و معاون اول و وزیرش که مردم بیایید و فلان و شاخص از ۲ میلیون گذشت تا اینکه یک باره در شهریور شاخص فرو ریخت و تا ۱.۴ میلیون هم نزول داشت و در این بخش نیز رئیس دولت تدبیر در کلام مردم مورد تفقد قرار گرفت چه از ضرر کرده ها، چه از سود کمتر کننده ها، چه حتی آن هایی که نفهمیدند چه شده و شاخص اصلا چیست و قص علی هذا. در مجلس شورای اسلامی یکی از نمایندگان در جلسه رآی اعتماد به وزیر صمت گفت: آقای رئیس جمهور مردم در کوچه و بازار می گویند لعنت بر روحانی؛ و یا حجت الاسلام دانشمند بر روی منبر می گوید: لباس روحانیت را بکن، ریشت را بزن و کت و شلوار بپوش بعد هر کار دلت خواست بکن، شان و آبروی لباس رسول الله رو از بین بردی، و مردم نیز در هر مجلس که وارد می شوی می گویند...بوق... بوق.... (به علت تردد زن و بچه مردم فیلتر شد).

و در نهایت فاعتبروا یا اولی الابصار...

(فقط میخواستم دو سه خط اول رو بنویسم و اصلا چیزی تو ذهنم نبود ولی شروع که کردم دیدم سر از کجاها که در نیاوردم، الهی العفو)

والسلام

اضافه کردن فاوآیکون به وبلاگ پیرمرد...
ما را در سایت اضافه کردن فاوآیکون به وبلاگ پیرمرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : oldman بازدید : 184 تاريخ : شنبه 14 فروردين 1400 ساعت: 23:16